مقدمه
در این پژوهش با توجه به اهمیت روابط همسایگان با یکدیگر ورعایت حقوق آنها از سوی یکدیگر تلاش کردیم به پاره ای از حقوق همسایگان از لسان روایات اشاره کرده وبا بیان چگونگی روابط کنونی همسایگان در دنیای امروز به نقاط قوت و ضعف آن اشاره کنیم .و آنچه که موجب قوت بیشتر نقاط مثبت میشود بیان کرده و شیوه های از بین بردن نقاط منفی روابط همسایگان را به صورت کاربردی با استفاده از روایات و تجربیات شخصی بیان کنیم. در این تحقیق از شیوه موردی و کتابخانه ای استفاده شده است و در روش کتابخانه ای از منابع معتبر روایی سود جسته ایم .
در برخی از موارد تجربیات شخصی و مشاهدات عینی در تحقیق ذکر شده است .امید است با مطالعه این مجموعه کوچک انگیزه ای پیدا کنیم تا به صورت گسترده تر پیرامون مسأله مهم همسایه و حقوق آن به پژوهش پرداخته و عملا به رعایت حقوق یکدیگر مبادرت کنیم .از آنجایی که همسایگان حق بزرگی بر گردن ما دارند از خداوند می خواهیم ما را در ادای این حقوق یاری کند تا انشاءالله با اعمال نیکو در سرای باقی در کنار همسایگان خدا جایگاهی بیابیم چنانکه مولا علی علیه السلام میفرماید :
«فبادروا باعمالکم تکونوا مع جیران الله فی داره رافق راسله و ازارهم ملائکته و اکرم اسماعهم ان تسمع حسیس نار ابداو صان اجسادهم ان تلقی لغوبا ونصبا و ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء و الله ذو الفضل العظیم»(1)
پس با اعمالتان بشتابید که در کنار همسایگان خدای ودر سرای خاص او جایگاهی بیابید سرایی که دیدار کنندگان ساکنانش پیامبران دوستان و فرشتگان خدایند و خداوند گوشهایشان را ارجی فراتر از آن داده است که با زوزه آتش آزرده شوند وبدنهاشان را نیز از هر سختی و رنجی مصون داشته است و...این امتیاز خدایی است که به هر که خواهد ارزانی دارد و خدای را برترین عظمت باشد
فرهنگ برخورد با همسایه در اسلام
فرهنگ
واژه فرهنگ در فارسی معادل کلمه "ثقاخه "در عربی و cultureدر انگلیسی است. در علوم انسانی کمتر واژه ای را میتوان یافت که در معنای آن وفاقی وجود داشته باشد واژه فرهنگ نیز چنین است .
معنای لغوی :
این کلمه در اصل به معنای کشت وکار و پرورش جسمی بوده است که در برخی اصطلاحات و ترکیبات نیز هنوز در همین معنا به کار میرود . در زبان فارسی فرهنگ گر چه کلمه ای مرکب از فر به معنای (لوز بزرگی و شرکت )و هنگ به معنای (سنگینی و وقار قصد واراده آهنگ کاری و چیزی را کردن قوم وقبیله فوج سیاه )میباشد .اما به شکل مرکب آن در معنای دیگری همچون دانش و فرزانگی خرد و عقل سلیم تدبیر و سنجیدگی کتاب لغت ادب و اخلاق و آموزش و پرورش آمده است .شاید آنچه در معنای فارسی بیشتر از این واژه مراد میشود همین دو معنای اخیر است .با فرهنگ درزبان رایج مردم ما بیانگر کسی است که آشنا به مبادی اخلاق و آداب و رسوم اجتماعی و خوش مشرب است اهل ارتباطات اجتماعی مناسب است و کسی که چنین ویژگی ای ندارد بی فرهنگ خوانده میشود .
معنای اصطلاحی :
فرهنگ مجموعه ای از هنجارها، قوانین و عادات، آداب و رسوم، عقاید و باورها و ارزشها و الگوهای ارتباطی و نیز امور مادی ارزشمند و معقول یک جامعه است که افکار احساسات و رفتاراعضای آن اجتماع را شکل میدهد ویا به نوعی تحت تأثیر قرار میدهد .
عناصر فرهنگ
استخراج عناصر فرهنگ و تبیین آنها گذشته از آنکه ما را بیش ازپیش با مفهوم فرهنگ آشنا می سازد و در تبیین کارکردهای آن نیز مؤثر است .علاوه بر این دارای کاربرد علمی نیز میباشد و در برنامه ریزی برای حفظ تثبیت و ترویج فرهنگ نیز مدیران فرهنگی را مدد میرساند مهمترین عناصر فرهنگ عبارتند از:
الف )هنجارها :
هنجار به معنای معیار و الگو میباشد .هنجارها نه تنها تعیین کنند ه نوع رفتارهایی هستند که در شرایط خاصی باید انجام شود یا نباید انجام شود بلکه بر اساس هنجارها میتوان رفتارها ی افراد را در موقعیتهای زمانی و مکانی مختلف پیش بینی کرد .هنجارها گاهی الزامی است مانند رعایت جان ومال دیگران .گاهی مرجح است مانند پرهیز از خلف وعده و گاهی مجاز است مانند نحوه معاشرت با اعضای خانواده .هنجارها شامل شیوه های قومی یا عادات روزانه و آداب و رسوم اخلاقی میباشد .
ب )ارزشها:
ارزش عبارت است از بار معنایی خاصی که انسان به برخی اعمال پاره ای حالتها و بعضی پدیده ها نسبت میدهد و برای آن در زندگی خود جایگاه و اهمیت ویژه ای قائل است .
ج )عقاید و باورها
ویژگی های فرهنگ:
یکی از فواید شناخت این ویژگیها این است که میتوان بواسطه آن امور فرهنگی رااز امور غیر فرهنگی تمیز داد .از سوی دیگر با شناخت این ویژگیها با راههای ترویج و تثبیت و انتقال فرهنگ آشناتر خواهیم شد .
الف)پذیرش اجتماعی
زمانی یک فرهنگ تحقق پیدا میکند که راجع به همان موضوع خاص مورد پذیرش و مقبولیت اجتماعی قرار گرفته باشد در واقع از سد مقبولیت فردی گذشته باشد . بسیار امور مقدسی هستند که نزدیک فرد مقبولیت دارند اما زمانی این امور به شکل فرهنگ در می آید که به مقبولیت اجتماعی نیز برسد .
ب)اکتسابی بودن
فرهنگ چیزی نیست که از طریق وراثت وژن به افراد منتقل شود بلکه فرهنگ یک امر اکتسابی است و درقالب تعلیم و تربیت فراگرفته میشود .
ج)تحول پذیری
عوامل مؤثر در فرهنگ
مقصود از عوامل مؤثر در فرهنگ عواملی است که از یک سو ممکن است باعث پویایی و باروری وتثبیت یک فرهنگ گردد و از سوی دیگر ممکن است تضعیف و انحطاط یک فرهنگ را به دنبال داشته باشد که این عوامل را به سه دسته تقسیم میکنیم .
الف.عوامل ذاتی
قبلا گفتیم که فرهنگ از عناصری تشکیل شده است. در واقع یک فرهنگ برای اینکه از لحاظ مقبولیت افزایش یا کاهش داشته باشد و همچنین شدت و ضعف مربوط به عناصر آن و نحوه ارتباط و انسجام آنها با یکدیگر میباشد .
هماهنگی عناصر تشکیل دهنده
اگر عناصر فرهنگ از جمله هنجارها ارزشها و عقاید و باورها با یکدیگر هماهنگی بیشتری داشته باشند درجه قوت و کارآمدی آنها نیز بیشتر خواهد شد .ولی اگر به عنوان مثال هنجارها در جامعه به صورت الزامی یا توصیه ای مطرح باشند اما عقاید وارزشها باآن هماهنگ نباشد رعایت آزادانه هنجارها نیز تضمین نمیشود .
درجه قوت عناصر فرهنگ
هر میزان که عناصر فرهنگ از قوت بیشتری برخوردار باشند تأثیر پذیری آنها از عوامل مخرب کاهش پیدا میکند .
انعطاف پذیری و پاسخگویی به نیازهای بشری
از آنجایی که انسان موجودی متغیر است و نیازهای او نیز ثابت نمیباشد لذا فرهنگ باید در مقاطع مختلف پاسخگوی نیازهای متغیر آدمی باشد در غیر این صورت تلاش برای تثبیت و یا ترویج آن راه به جایی نبرده و زمینه تحقیر فرهنگ و هضم شده آن در فرهنگهای بیگانه فراهم خواهد شد .
جذابیت و دلنشینی
عناصر فرهنگ از جمله عقاید و باورها و...باید جذاب و دلنشین باشند چرا که این عامل در تثبیت این عناصر و عمل به آنها تأثیر بسزایی دارد .
ب.عوامل درونی
فرایند جامعه پذیری
فرایند جامعه پذیری یا اجتماعی شدن عبارتست از جریانی که به برکت آن انسانی در طول دوران حیات خویش تمامی عناصر اجتماعی –فرهنگی محیط خود را فرامیگیرد و درونی میسازد و با ساخت شخصیت خود تحت تأثیر تجارب و عوامل اجتماعی معنا دار یگانه میسازد تا خود را با محیط اجتماعی که باید در آن زیست نماید تطبیق دهد .عوامل مؤثر در جامعه پذیری عبارتند از آموزش وپرورش ، تبلیغات ، نهادهای گوناگون از جمله خانواده مربیان و روحانیون صدا وسیما و...
نظارت وکنترل اجتماعی
با وجود فرایند جامعه پذیری امکان اینکه افراد برخی از عناصر فرهنگی را محترم شمارند و جود دارد لذا برای حل این مشکل باید از فرایند نظارت و کنترل اجتماعی مدد بگیریم .بخشی از این واکنشها همان مجازاتها ی دولتی است که به شکل قضایی ویا اداری بسته به نوع رفتار افراد اعمال میشود .بخش دیگر این فرایند توسط آحاد و گروههای اجتماعی به اجرادر میآید که در لسان روایات از آن تحت عنوان امر به معروف ونهی از منکر یاد میشود .
فرهنگ همسایه داری در اسلام
خطوط کلی آداب معاشرت در اسلام
در دیدگاه اسلامی جامعه وروابط انسانی آن رنگ الهی به خود میگیرد و همه چیز در جهت نیل به هدف غایی آفرینش میباشد همان هدفی که کمال مطلوب اوست لذا جامعه برای انسان همانند صحنه آزمایشی میباشد که او میتواند در این صحنه با ایجاد روابط صحیح و انسانی به همنوعان خود صفات نیکویی را که مورد توجه و رضایت حق تعالی است در خود پرورش دهد و از سوی دیگر صفات ناپسند و رذا یل اخلاقی را که موجب سقوط و انحطاط وجود ارزشمند اوست از وجود خویش پاک کنند .آداب همنشنی با دیگران را میتوان در دو مرحله اندیشه و عمل خلاصه کرد:
الف .مرحله اندیشه
از دیدگاه اسلام روابط اجتماعی انسانها در مرحله اندیشه بر اصول خیر خواهی محبت و مودت ، حسن ظن ومانند آن مبتنی است یعنی مسلمانان باید صفحه اندیشه خود را نسبت به سایرین نیکو سازد .اندیشه خیر خواهی نصیحت دوستی و سعادت آنها را در سر داشته و از نقشه کشی و توطئه چینی بر ضرر آنان بپرهیزد .
امیر مؤمنان علیه السلام میفرمایند:
"ان الله سبحانه یحب ان تکون نیت الانسان للناس جمیله "
خدای سبحان دوست داردکه نیت انسان درباره همنوعانش نیکو باشد.
ب . مرحله عمل
اسلام در مرحله عمل برای تنظیم روابط اجتماعی انسانها آداب و وظایفی قرار داده و پایه آن را بر ایمان به خدا و تقویت روح فضیلت و انسانیت بنا نهاده است .تعالیم اسلام در این زمینه بقدری دقیق و هماهنگ با فطرت انسان است که اگر به آن عمل شود و معاشرتها رنگ انسانی الهی به خود گیرد سیمای زندگی عوض میشود بسیاری مایلند در ارتباط با همنوعان خویش زندگی موفقی داشته باشند ولی به جهت نا آگاهی از چگونگی آداب معاشرت ونیز عدم رعایت این آداب توانایی برقراری روابط مناسب و اسلامی را از دست میدهند و به ناچار منزوی میشوند .بنابراین شناخت این آداب در مرحله عمل و توانایی ایجاد ارتباط مناسب با قشرهای مختلف جامعه براساس بینش مکتبی از اهمیت بسیاری برخوردار است خطوط کلی آداب معاشرت در مرحله عمل این است که انسان رفتار خود را با دیگران نیکو سازد انصاف را رعایت کرده آنچه برای خود می پسندد برای دیگران نیز بپسندد و آنچه برای خود دوست نمیدارد برای دیگران نیز نپسندد با آنان مدارا کند به امور آنان اهتمام ورزد به نفع آنها حرکت از تک روی بپرهیزد با آنها همکاری داشته باشد و...
امیرمؤمنان علی علیه السلام در وصیت خود به امام حسن علیه السلام به بخشی از این خطوط کلی اشاره کرده میفرماید :
اجعل نفسک فیما بینک و بین غیرک فاحبب لغیرک ما تحب لنفسک و اکره له ما تکره لها و لا تظلم کما لا تحب ان تظلم و احسن کما تحب ان یحسن الیک
خویشتن را میان خود و دیگران میزان قرار ده آنچه را برای خود میخواهی برای دیگران بخواه وآنچه را برای خود خوش نمیداری برای دیگران نیز خوش ندار .به کسی ستم نکن چنانکه دوست نداری به تو ستم شود و نیکی کن همانگونه که دوست داری به تو نیکن شود .
امام صادق علیه السلام در ترسیم آن خطوط کلی میفرماید :
خالطواالناس و اتوهم و اعینوهم ولا تجانبوهم و قولو ا لهم کما قال الله تعالی "وقولو اللناس حسنا "
با مردم بیامیزید و در اجتماعشان شرکت کنید و آنها را در کارها یاری نمایید منزوی نشوید و از جامعه کناره نگیرید و با آنان چنان سخن بگویید که خدا فرموده است با مردم به خوبی سخن بگویید .
انتخاب خانه و اهمیت همسایگی
پیامبربزرگوار اسلام صلی الله علیه واله کیفیت رفتار همسایه ها را با یکدیگر تأمین سعادت و آسایش انسانها مؤثر میدانست وبه یارانش توصیه میکرد تا در جایی مسکن گزینند که بتوانند از نعمت وجود همسایگان شایسته تری برخوردار شوند در حالی که امروزه شاهد هستیم که تنها چیزی که در انتخاب خانه به آن کم توجهی میشود مسأله همسایگان است .امروزه بیش از هر چیز ظاهر زیبای مناظر مسافت آنها و مسائل کم اهمیت دیگر مد نظر افراد در انتخاب خانه میباشد که نتیجه آن نیز جز نا رضایتی و عدم آسایش چیز دیگری نخواهد بود . یکی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه واله از ایشان پرسید ای رسول خدا تصمیم دارم خانه ای بخرم به نظر شما کدام محله را انتخاب کنم حضرت بدون آنکه محله خاصی را به او پیشنهاد کنند فرمودند "الجوار ثم الدار الرفیق ثم السفر "نخست همسایه سپس خانه نخست رفیق آنگاه سفر
همسایه بد
از آنجایی که انسان با همسایه خود سالها در یک محل زندگی میکند لذا ارتباط و بر خورد زیادی با او پیدا خواهد کرد که هر چقدر این برخوردها جنبه نیکوتری به خود بگیرد انسان آرامش و سکونت بیشتری خواهد داشت و بالعکس اگر همسایه او حقوق دیگران را رعایت نکند زندگی برا ی او سخت و آزار دهنده خواهد شد .
امام باقر علیه السلام میفرمایند " من القواصم الفواقر التی تقصم الظهر جار السوء ان رأی حسنه اخفاها و ان رأی سیئه افشاها"
یکی از چیزهایی که کمر انسان را خرد میکند همسایه بد است که اگر خوبی ببیند پنهان میکند و اگر بدی ببیند افشاءمیکند .
همانطو که &